پنج شنبه 85 مهر 6 , ساعت 3:41 عصر
خنده ای نیست بر لب شوقی نیست در دل
نوری نیست در شب کز بودنش امید بندیم بر دل
هیچ کس نیست که دری بگشاید همگان در خوابند همگان خاموشند
و به انتظار نشستند هنوز تا که باشد کس که نوری آ ورد
یا که باشد کس که دری بگشاید افسوس که کس نیست بیدار
افسوس که کس نیست هوشیار همگان در خوابند همگان مدهوشند
دردا که کس نیست تا بر ارد از خواب این جمع در خواب رفته را
تا که فریاد بر ارد که ای خوش وهمان تا به کی باید در این خواب خفته ماند
تا به کی باید به انتظار نشست دریغا که کس نیست که بانگش
فریاد رس ما باشد همگان در خوابند همگان خاموشند
نوشته شده توسط سید رضا انجوی نژاد | نظرات دیگران [ نظر]